lost memories
من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : pegah

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : kimiA

Where do I begin

 

 

 

 

از کجا شروع کنم ؟

To tell the story of how great a love can be

 

برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد

The sweet love story that is older than the sea

 

The simple truth about the love she brings to me

حقیقتی ساده درباره عشقی که او به من هدیه کرد

Where do I start

از کجا شروع کنم ؟

With her first hello

با اولین سلامش

She gave a meaning to this empty world of mine

معنای جدیدی به جهان پوچ من داد

There will never be another love , another time

که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود

She came into my life and made the living fine

او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کرد

She fills my heart

او قلب مرا پر کرد ...

With very special things

او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد

With angle songs , with wild imaginings

با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد

She fills my soul with so much love

و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد

That anywhere I go , I am never lonely with her along

برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند

Who can be lonely

با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟!

I reach for her hand It is always there

و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است

How long does it last

چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟

Can love be measured by the hours in a day

آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟

I have no answer now But this much I can say

آن هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ...

I know I will need her till the stars all burn away

می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند

And she will be there

 

 

 

شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : kimiA

 می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...

آن زمان ها که

پدر تنها قهرمان بود ...

عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...

بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...

 بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند ...

تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...

تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...

و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !!

 می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...

آن زمان ها که

پدر تنها قهرمان بود ...

عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...

بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...

 بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند ...

تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...

تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...

و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !!

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : kimiA

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : kimiA

سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : armaghan

goftam hala k kimia rajebe ma goft mnm rajebe kimia begam....

arezu b dlmun mund i bar i masuliat bsh bedan jav gir nashe....

arezu b dlmun mund i bar vase porsesh boland beshe v ba dastash var nare

arezu b dlmun mund i bar berim sar class khanum sanatgaro......dige khodet miduni base

arezu b dlmun mund ie dafe sare class khanum sanatgar boland beshe v dar morede raz naharfe

arezu b dlmun mund ie ruz sare 2vomia baham dava nakone tahesham bm nage solte jue to

arezu b dlm mund i ruz madrese nabudam fardash nashnavam k.....

سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : kimiA

میخوام خصوصیت یه سری دوستانو تو مدرسه بنویسم حال کنید

پگاه : ارزو به دل ما موند یه بار موهاش مرتب باشه

ارزو به دل ما موند وقتی خانم س معلم زبن میاد سر کلاس پگاه هم مخ اونو هم مخ مارو نگیره دستگاه

ارزو به دل ما موند پگاه یه بار چکیده مطالب تکراری شو سر کلاس خانوم صنعتگر تکرار نکنه {اگه همه هم خوبی های تورو فراموش کردن تو خوبی هاتو فراموش نکن}

ارمغان:ارزو به دل ما موند یه بار بریم ته حیاط ارمغان روی وسایل ورزشی به قول خودش میمون بازی نکنه

ارزو به دل ما موند یه روز ما گوشی بیاریم مدرسه اون نیاوده باشه

ارزو به دل ما موند کفشاش تمیز باشه

ارزو به دل ما موندیه بار نگاش کنیم و اون در حال کندن بینی مبارکش نباشه چنان بینیشو تکون میدااد انگار پاستیل خرسیه

ارزو به دل ما موند یه بار هم که شده سر کلاس ریاضی ادامس نجوه

سپیده : ارزو به دل ما موند یه روز که میاد مدرسه از لحظه ی ورود در مورد شبکه ی من وتو حرف نزنه

ارزو به دل ما موند یه بار صبح با سرویس بیاد

ارزو به دل ما موند یه بار که نگاش میکنی سیب نخوره

ارزو به دل ما موند یه بار وقتی می خنده گریه اش نگیره

ارزو به دل ما موند وقتی از دست ما عصبی و ما می گیم سام خوبه سالومه خوبه شبکه منو تو عالیه نیش تا بنا گوش باز نشه بپره تو بغلت

زهرا : ارزو به دل ما موند یه بار مثل ما دخترا رفتار کنه

ارزو به دل ما موند یه بار حال ستایش و نگیره

ارزو به دل ما موند یه بار وقتی مهدیه حرف میزنه فوشش نده

ارزو به دل ما موند یه بار که پا میشیم یه مطلب علمی سر کلاس علوم بگیم اگه تکراریه وسط حرفمون نپره

 

یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : kimiA

*کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضا می کنند .انسان های منطقی هستند

 

 

*کسانی که بر عکس عقربه های ساعت امضا می کنند .دیر منطق را قبول می کنند و بیش تر غیر منطقی هستند .

 

*کسانی که از خطوط عمودی استفاده می کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند .

 

*کسانی که از خطوط افقی استفاده می کنند انسان های منظمی هستند .

 

*کسانی که با فشار امضا میکنند در کودکی سختی کشیده اند

 

*کسانی که پیچیده امضا می کنند شکاک هستند

 

*کسانی که در اضا خود اسم و فامیل می نویسند خودشان را در فامیل برترمی دانند .

 

*کسانی که در امضای خود فامیل می نویسند دارای منزلت هستند .

 

*کسانی که اسم شان را می نویسند و روی آن خط می زنند شخصیت خود را  نشناخته اند              


موضوعات مرتبط:
 

یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : kimiA

گفته باشم...

 

 

من درد میکشم...

 

اماتو...

 

چشم هایت راببند...

 

سخت است بدانم می بینی وبی خیالی!!!

•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.

قول میدهم فراموشت کنم

 

اما تو . . .

 

فقط برایم بنویس

 

هنوز هم با او خــــوشـــبـــخـــتـــــــی . . . ؟؟؟

•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.

این جمله را هرگز فراموش نکن:

 

برای دوستت دارم بعضی هامرسی هم زیاد است...

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : kimiA
 
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت: میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:..........
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری کهقلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)....

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : kimiA

اينو از اينجا براتون می نويسم :

کامپيوتر دختره يا پسر؟؟؟
مدتها اين بحث داغ بوده که کامپيوتر دختره يا پسر؟ خلاصه رای گيری ميکنن و يه نتايجی به اين شکل به دست مياد .محکوم نکنید بابا آماره ديگه:))

دخترها گفتند کامپيوتر مذکره ! به اين دلايل:
۱- وقتی بهش عادت ميکنيم؛ فکر ميکنيم بدون اون نميتونيم کاری بکنيم .
۲-با اونکه اطلاعات زيادی دارند ؛نادونن!بدون برنامه آماده هیچ کاری نمیکنن!
۳-قراره مشکلات رو حل کنن ؛اما اغلب مشکل خودشونن!
۴-همين که بهشون عادت میکنیم ؛ کاراييشونو از دست ميدن !
۵- نگاه کردن به history شون معمولا باعث ميشه شاخ دربياريم !

پسرها گفتند کامپيوتر مونثه! به اين دلايل:
۱-به غير از خالقشون کسی از منطق درونيشون سر در نمياره!
۲- فهميدن زبونشون مستلزم سالها رنج بردن و تلاش کردنه!
۳-وقتی با هزار زحمت زبونشونو یاد میگیریم تازه میفهمیم یه زبون جدید اومده!
۴-همین که پایبندش بشیم باید همه پولمونو خرج خرید لوازم جانبیش کنیم!!!
۵-دائم باید update شون کنیم وگرنه کاراییشونو از دست میدن

بیاین رای گیری کنیم من منتظرم هر کس بگه رایانه پسره یا دختر با دلیلش که اگه جالب باشه به مطلب اضافه میشه پی نظر یادتون نره

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : kimiA

ابتدا یك ماشین حساب آماده كنید تا با هم پیش رویم.ماشین حساب موبایل هم می شود.

۱.هفت رقم شماره ی تلفن خود را در نظربگیرید.

۲.حالا سه رقم اول آن را وارد ماشین حساب كنید.یعنی اگر تلفن شما ۱۲۳۴۵۶۷ باشد ۱۲۳ را در ماشین حساب وارد كنید.

۳.حالا این سه رقم را در ۸۰ ضرب كنید و حاصل را با ۱ جمع كنید.

۴.عدد به دست آمده را در ۲۵۰ ضرب كنید.

۵.حالا چهار رقم پایانی تلفن خود رابا عدد به دست آمده جمع كنید. یك بار دیگر چهار رقم پایانی شماره ی خود را با آن جمع كنید.

۶.عدد ۲۵۰ را از حاصل به دست آمده كم كنید.

۷.حالا حاصل را تقسیم بر ۲ كنید.

حالا این شماره برای شما آشنا نیست؟

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:20 :: نويسنده : kimiA

به این لطیفه چند بار میخندید؟

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : kimiA

چرا تصویر ما در دوربین های دیجیتال متفاوت است

 

شما آدم خوش عکسی هستید یا خودتان را جزو انسان های بد عکس می دانید؟ تصویر بالا یک آزمایش توسط آقای ایستوود است که به خوبی نشان می دهد که این موضوع آنقدر ها هم ربطی به خوش عکس بودن یا بد عکس بودن ندارد و همه چیز زیر سر لنز دوربین ها است.


این تصاویر همگی در یک شرایط نور و تنظیمات گرفته شده اند و فقط تفاوت در لنز به کار رفته بوده است. لنز ها دنیا را نسبت به چشم ما متفاوت می بینند و نور را منحرف می کنند. علاوه بر اینکه در هر لنز فاصله سوژه نقش مهمی را بازی می کند.

در آزمایش آقای ایستوود تصاویر با لنزهایی از ۱۹ تا ۳۵۰ میلیمتری گرفته شده اند. در لنز های ۱۹ میلیمتری تاثیر کاملا واضح است و صورت کاملا دفورمه شده است. اما وقتی به لنز ۱۳۵ میلیمتری میرسیم به نظر میرسد بهترین نتیجه را داریم که البته این بستگی به سلیقه و نگاه افراد هم دارد.

اما نکته در اینجا است که هیچ عدد مشخصی برای عکس بهتر وجود ندارد و این بستگی زیادی به آناتومی صورت هر فرد دارد که با چه لنزی زیباتر و بهتر به نظر برسد. در واقع به همین دلیل است که برخی افراد در یک زاویه به خصوص فوتوژنیک هستند و از یک زاویه دیگر یا یک دوربین دیگر خوش عکس به حساب نمی آیند

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : kimiA

لره محکم می گوزه! باباش میگه: اینو دوتاش می کردی که نه کونت پاره شه نه زهره ما بترکه!

****************************************

لره تو یه کوچه خلوت میگوزه! یه دفعه همه پنجره ها باز میشه، هول میکنه میگه: گوزیه گوز!
 ****************************************
قيامت ميشه، خدا ميگه: اماما و پيغمبرا برن بهشت بقيه برن جهنم.
تركه ميره تو صف اماما ميگه: منم امامم!
فرشته ها ميبرنش پيش خدا ميگن: اين ميگه من امامم.
خدا ميگه: اونو ولش كنيد بياين اين لره رو بگيرين، اومده ميگه از جاي من پاشو!
****************************************
 مناجات يك لر با خدا: خدايا سي مو ماشين كه نيخري، پيل هم كه نيدي، زينه جيگول هم نيرسوني، مو ديه بنده تو نيسم، يه فكري سي خوت بكن!
****************************************
 تركه مداح بوده، بهش ميگن: برو محله ي سني ها مداحي كن ولي از يزيد و معاويه و عمر و عثمان حرفي نزن.
ميگه: پس برم چي بگم؟ بگم اما حسين با موتور تصادف كرده!
****************************************
 پيرزنه تو اوتوبوس هي مي گفته: ني ناي نا ناي ني ناي ناي
همه هم دست ميزدن براش. بعد يهو دست مي کنه تو کيفش دندوناشو در مياره ميگه: نياوران نيگه دار!
****************************************

 خدایا باور کن که ما اونقدری که آرزو داریم، وقت نداریما! بجنب قربون دستت!
[
 
جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 18:1 :: نويسنده : kimiA

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : kimiA

جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : kimiA

                                                                     

..................................

....................................

.....................................

....................................

....................................

.....................................

.....................................

فهمیدین |؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیدید چقدر باحال بود نظر یادتون نره 

دوستون دارم بوووووس

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:34 :: نويسنده : kimiA
 

 واقعیت زندگی

 

دوست عزیز موردی نداره ، سریع صفحه رو ببند و در موردش فکر نکن !
هر کسی امکان داره یه وقتی به واقعیت های زندگی برسه !!!

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:29 :: نويسنده : kimiA

خاطرات خنده دار :

مامانم سر سحر رفته داداشمو بیدار کرده.
داداشم تو اوج خواب داره میره سمت در حیاط.بابام میگه کجاداری میری؟میگه سر سفره سحر دیگه.بابام میگه الاغ بیا اینجا.
منم ساکت و آروم دارم میخورم.بدون مقدمه بابام میگه داداشت که امید ما بود انقدر گاو شد،لابد تو هم الان میری تو دستشویی غذابخوری،پاشو دیگه.برو گمشو،مگه نمیگم برو.

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیمعمه ام داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت.یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه!
یهو عمه صاف نشست گفت: تازه الان بهم ریختس!

 

 به بابام میگم تیغ اصلاح داری؟
میگه نه برو بیرون بخر!
نون هم بخر!
یه سر برو تا اون داروخانه شبانه روزیه یه قرص معده بخرد …
میوه هم بگیر که عصر مهمون داریم !
ماشینم بنزین نداره … زحمت اونم بکش
میگم : نه احساس میکنم ته ریش بهم میاد

خواهرم زنگ زده خونمون..میگه فاطیما مامان هست؟گفتم نه ..گفت بابا ؟گفتم نه..گفتم کاری داری بگو من به مامان میگم .میگه نه نمیخواد خونوادگیه.
اخه نیست من فامیل دورشم.بخاطر همین نگفت.
خواهرم توهمی دارم من.

 

 

 بابام وقتی عطسه میکنه سریع میگه htc
وقتی دوبار پشت سر هم عطسه میکنه سریع میگه htc hd
ما منتظریم تا از سازمان تبلیغات بیان بابامو ببرن !!!
فک و فامیلو داشته باش !

 

داریم آبگوشت میخوریم ، گوشکوبو گرفتم دستم تیریپ خاطره های کودکی به بچه خواهرم میگم :
دایی جون این گوشکوب سنش از منم بیشتره ...
مادرم از اون ور میگه : فایدشم همین طور ...
فک و فامیله داریم ؟!

 

رفتیم عروسی دارم سالاد میخورم ، یه عالمه کلم و کاهو از لبو لوچم آویزونه ، همون لحظه مامانم برگشته به چندتا خانوم میگه : پسرم هستن ! حالا شما قیافه منو تصور کنین ... !
فک و فامیله داریم؟!

 

پسر همسایه بغلیمون چند روزی بود همش زیر چشی نگا می کرد انگار یه چیزی می خواست بگه !بعد چند روز اومده جلو میگه ببخشیدا چند روز هی یه چیزی می خوام بگم روم نمیشه!!!!شما کتاب فیزیک هالیدی دارین؟؟؟؟؟اگه دارین نرم بیخود بخرم!!!!!!!!!!آخه پسر همسایس ما داریم؟؟

 

شنفتین میگن:دیگ به دیگ میگه روت سیاه؟
پسر عموم چهار ساله شه.رو هم چهل سانت قد نداره ها اومده به من میگه سفید برفی چطوره؟
میگم یعنی چی؟
میگه اخه تو کوتوله هشتمی خاک تو سرت
نه شما بگید فک و فامیله داریم؟؟؟؟

 

برادر زاده‌م 6 سالشه،
مامانش بهش گفته خیلی خودسر شدی!
اومدم میبینم چندتا از لباس‌هاش و دو سه تا عروسک و بسته آدامسش و دفتر مشقش رو گذاشته تو کوله پشتیش.
میگم چیکار داری میکنی؟
خیلی جدی کوله رو میندازه رو پشتش، میگه:
"تو خونه ای که به من توهین بشه جام نیست! دارم میرم!"

 

مادرم روزی 10 تا میسکال داره
8تاش از خونه خودش به گوشیش زده که پیداش کنه
2تاش هم بابام زده اونم واسه اینکه گوشی مامانم رو پیدا کنه
تازه میگه یه آیفون باید بخرم :/

 

به مامامنم میگم : مامان اگه بگم گشنمه چی میگی ؟
مامانم : حوصله کامنت گذاشتن ندارم، لایک میکنم !!!

 

میگم همیشه هم به لبخند اعتماد نکنین هاااا
دربعضی شرایط معنای کاملا متفاوتی داره
مثلا من داشتم جک های فک و فامیله داریمو برای مامانم میخوندم بعد که تموم شد یه نگاه معنی دار انچنانی بهم کرد و یه لبخند ملیح زد.یعنی عملا برو گمشو!!!!!
فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟

 

فکر کنم بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست
چون وقتی میرم بیرون از یه ساعتی به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟؟

 

پسر فامیلمون 3 سالشه ، خودمون رو کشتیم تا یادش بدیم اسم دوستش یاسمنه نه یا حسن !

 

داییم سرما خورده بود پتو انداخته بود رو سرش خالم بهش میگه : داداش تو اگه دختر میشدی میترشیدی هااا !!!
داییم هم گفت نترس مامان منم عین شماها قالب میکرد به یه نفر ! اون کارشو خوب بلده !!!
بابام و شوهر خالم تا دو ساعت داشتن هلیکوپتری میزدن !

 

با گریه میگم مامان جواب بابا رو چی بدم تصادف کردم؟؟!!..میگه خفه شو خودت جواب باباتو چی میخوای بدی.؟؟!!!.
ای خدا چه مامان مهربانی دارم..

 

شوهرم اومده خونه می خواد ازم تعریف کنه قربون صدقم بره
میاد میگه قربون موی پر سوسکیک برم
(رنگ موهام شبیه پر سوسکه

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : kimiA

من این مطلبو خیلی دوست دارم امیدوارم شماخوشتون بیادشب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

 

 

 سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.


دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….


پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند

 

 

 

 

 نامه عاشقانه يك پسر 9 ساله به دوست دخترش www.irooniboys.blogfa.com

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : kimiA
 

 - دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟!

- دقت کردین تا مترو می ایسته همه عین دونده ها می دون به سمت پله ها بعد که می رسن بالا قدم می زنن!

- دقت کردین هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز تخمه خورده باشی، امروز یکی اش رو روی فرش پیدا کنی

- دقت کردین وقتی حوصله ات سر میره، اولین جایی که میری سر یخچاله؟!

- دقت کردی وقتی میخوای فیلم ببینی هر چی داری آشغال به نظر میاد! حالا میخوای هاردو خالی کنی همش خوب میشه؟!

- دقت کردین تو این فیلم ها که نشون میدن هر کی می افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرون واستاده در حد یک غریق نجات کامله!

- دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن آهنگ تکراری و ضایع «اگه یه روز بری سفر» است؟ از اساتید محترم خواهشمندیم کمی تنوع به خرج بدید...

نظر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

- دقت کردین تعداد خواننده های ایران از شنونده ها داره بیشتر میشه؟

- دقت کردین اون تفریحاتی که تو فرجه امتحان ها به ذهن آدم میرسه تو تابستون به ذهنش نمیرسه!

- دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده بعد که نگاه می کنیم می بینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده

 

 - دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...


- دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون؟!

- دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدی!

- دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه؟

 

دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!

دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!

دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی …

دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!

دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت

دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن

دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!

دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!

دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟

دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!

دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!

دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!

دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل….هزار ماشالااااااا…

دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!

دختر بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره!

دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!

دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!

دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!

دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!

دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!

دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!
 

..

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 11:43 :: نويسنده : kimiA

بچه ها یه مطلب گذاشتم مخصوص اعضا خیلی مطلب خوبیه رمز عبور اس بدید گوشیم یا بگید براتون ایمیلش کنم

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
بچه ها مخصوص دختراست


ادامه مطلب ...
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:48 :: نويسنده : kimiA

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .

دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟

من : زنم دیگه پس چی ام ؟

دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟

من : نه مامانی بابا مرده .

دخترم : راست میگی مامان ؟

من : آره چطور مگه ؟

دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟

من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ

دخترم : دایی سعید هم زنه ؟

من : نه اون مرده !

دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟

من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .

دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟

من : از اینکه خوشگلم ،

دخترم : یعنی هر کی خوشگل بود زنه‌ ؟

من : اره دخترم

دخترم : بابا از کجا فهمید مرده؟

من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد خوشگل نیست مرده !

دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟

من : آره تقریبا .

دخترم : ولی بابایی که از تو خوشگل تره

من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت کجاش از من خوشگل تره ؟

دخترم : چشاش

من : یعنی من زشتم مامان ؟

دخترم : آره

من : مرسی

 دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!

من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست

دخترم : چی اون حرفه که الان گفتی چی بود؟

من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه

دخترم : مامان من مردم؟

من : نه تو زنی

دخترم : یعنی منم زشتم؟

من : نه مامان کی گفت تو زشتی؟ تو ماهی ، ولی تو الان کودکی

دخترم : یعنی من زن نیستم ؟

من : چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی

دخترم : یعنی چی ؟

من : ببین مامان همه ی آدما شناسنامه دارن که توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه .

دخترم : یعنی منم مامانم ؟

من : اره دیگه تو هم مامان عروسکهاتی

دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟

من : خوب تو هم یه مامان واقعی کوچولو برای عروسکهات هستی دیگه

دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام؟

من : تو کودکی

دخترم : کی زن میشم؟

من : بزرگ شدی

دخترم : مامان من نفهمیدم کیا زنن ؟

من : ببین یه جور دیگه میگم . کی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی

دخترم : بابا

من : بابات کی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!!

دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه

من : نه الان رو نمی گم ، کوچولو بودی ؟

دخترم : نمی دونم

من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه

دخترم : کِی؟

من : ای بابا ببین مامان جون خودت که بزرگ بشی کم کم می فهمی .

دخترم : الان می خوام بفهمم .

من : خوب هر کی روسری سرش کنه زنه هر کی نکنه مرده

دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارک زن میشی؟

من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟

دخترم : مامانم

من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن

دخترم : آهان فهمیدم .

من : خدا خیرت بده که فهمیدی ، برو با عروسکهات بازی کن

 ****

نیم ساعت بعد

دخترم : مامان یه سوال بپرسم؟

من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها

دخترم : در مورد ماهی قرمزه است .

من : خوب بپرس

دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟

 

اگه نظر ندی این دختره رو میفرستم پیشت سوال پیچت کنه

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : kimiA

هشتاد ضربه شلاق حقش بود


 چرا ؟ - 


 چون شراب حرامه


 چرا حرامه ؟ - 


 چون خدا گفته؟

                               
چرا خدا گفته؟ - 


 حتما یه حکمتی توش هست

          
چه حکمتی؟ - 


 مثلا حرامه چون برای بدن ضرر داره


 !یعنی میخوای بگی یک لیوان شراب از هشتاد ضربه شلاق ضررش بیشتره ؟

 

 

 

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:41 :: نويسنده : kimiA

عروس"



از این ور اون ور شنیدم داری عروس میشی گلم

مبارکت باشه ولی آتیش گرفته این دلم


خیال می کردم با منی عشق منی مال منی

فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی

باور نمی کردم بخوای راست راستی تنهام بزاری

آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری

گفته بودی عاشقمی به پای عشقم می شینی

می گفتی هر جا که باشی خودت و با من می بینی

رفتی سراغ دشمنم یه پست نامرد حسود

یکی که حتی بخدا لنگه ی کفشمم نبود

به ذهنشم نمی رسید حتی نگاش کنی یه روز

آخ چه دردی می کشم ای دل بیچاره بسوز

با این همه ولی هنوز عشقت برام مقدسه

همین که تو شاد باشی و بخندی واسه من بسه

تاج عروسیت و برام خودم هدیه می خرم

غصه نخور حرفات و من پیش کسی نمی برم

هر کی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره

میگم برای هر دومون اینجوری خیلی بهتره

تاج عروسیت و برام خودم هدیه می خرم

غصه نخور حرفات و من پیش کسی نمی برم

هر کی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره

میگم برای هر دومون اینجوری خیلی بهتره

با اینکه می دونم برات همدم و غمخوار نمیشه

آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه

با این که می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم

همیشه از خدا می خوام چشمات و گریون نبینم

با این که از دوری تو دلم داره می ترکه

ولی بخاطر تو هم شده می گم مبارکه

مبـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــارکه

تاج عروسیت و برام خودم هدیه می خرم

غصه نخور حرفات و من پیش کسی نمی برم

هر کی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره

میگم برای هر دومون اینجوری خیلی بهتره

تاج عروسیت و برام خودم هدیه می خرم

غصه نخور حرفات و من پیش کسی نمی برم

هر کی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره

میگم برای هر دومون اینجوری خیلی بهتره

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : kimiA
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم می‌خواهی به آن خانه برگردی یا نه ؟!

لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!

لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟

لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی،
غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!

لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بی‌خیال شوی،
با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا نه ؟!

لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج،
تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!

لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی می‌شود یا نه ؟!

و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی
که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!

زیبائی در فراتر رفتن از روزمره‌ گی‌هاست...
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : kimiA
بدنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...



توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم...



... توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار...


توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو...سر اینکه دستای گره شدمون توی
جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم...

من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است

چشم هایش به صفای گل سرخ

دستهایش پلی از احساس است

من به دنبال کسی می گردم که سرانجام نگاهش آبیست

سینه اش داغ شقایق دارد

آسمان دل او مهتابیست

من به دنبال کسی می گردم در قنوت چشم های غم زده

در حریر خاطرات کودکی

در سکوتی سربی ماتم زده

من دنبال کسی می گردم در غروب غربت آینه ها

درطلسم غصه های شاپرک

در تمام عقده ها و کینه ها

من به دنبال کسی می گردم عاشق بال کبوتر باشد

دستهای او چنان پروانه ای

روی گلهای معطر باشد

من به دنبال کسی می گردم موج در دریای عمرش بی قرار

اشکها در چشم او چون آینه

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : pegah

کسی که سخنانش نه راست است ونه دروغ،فیلسوف است.

کسی که راست و دروغ بر او یکی است چاپلوس است.

کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گدا ست.

کسی که پول میگیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.

کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.

کسی که به خودش هم دروغ میگوید متکبر و خود پسند است.

کسی که دروغ خودش را هم باور میکند ابله است.

کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.

کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.

کسی که دروغ میگوید قسم هم میخورد بازاری است.

کسی که دروغ میگوید و خودش هم نمیفهمد پر حرف است.

کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او میخندند دیوانه است.

سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 16:6 :: نويسنده : kimiA
چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد!
اما پس از چندی یک آزمایشگاه روسی به روش آزمایش آمریکاییها شک کرد و روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشت که صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخ نمود.این ماده شکل دیگری از اتم های طلا بود که بصورت یک نانو رشته (رشته ای از الکترونها که از پی هم قرار می گیرند و شکل یک تسبیح نخ شده را دارد) در آمده بود. نام علمی آن
ORME یا OR MUS مخفف Orbit ally Rearranged Monotonic Element می باشد.
آزمایشات بعدی، اما، حیرت آورتر بودند. برای وزن کردن آن، یک پیمانه ی خالی را ابتدا وزن کردند و سپس مقدار مشخصی از این گرد سفید رنگ را درون پیمانه ریخته مجدداً وزن کردند و در عین ناباوری در تمام این توزینها، همواره وزن پیمانه+وزن گرد سفید رنگ از وزن پیمانه ی خالی “کمتر” بود! آزمایشی که چندین بار تکرار شد و همواره یک پاسخ را ارائه می داد. گویی که 40 درصد از جرم این ماده در جهان ما و 60 درصد دیگر آن در جهانی موازی با جهان ما سیر می کند.
نکته ی مهم زمانی به چشم آمد که محققان، پیمانه ی لبریز از ماده سفید رنگ را حرارت دادند و مشاهده کردند کهدر حرارت بسیار بالا وزن پیمانه به سمت صفر گرم سوق پیدا کرد. یعنی “با حرارت دادن به این ماده، می توان جاذبه را دفع نمود”.
ناسا با بهره گیری از این ترکیب جدید طلای بسیار ناب (
The Pure Gold) توانست ماده ی جدیدی اختراع کند با نام آیروژل (AeroGel) که به خودی خود از هوا سبک تر است و فرم خالص آن می تواند در هوا شناور باشد و همچنین با حرارت دادن به آیروژل، این ماده می تواند وزنهایی بیش از وزن خود را نیز در هوا معلق نگاه دارد. ناسا از این ژل در تحقیقات گسترده ای بهره می برد. (در ویکیپدیا جستجو کنیدAeroGel )
اما چندی پیش، در “صحرای سینا” (علاقه مندان به آثار سیچین توجه فرمایند) معبدی متعلق به راهبان مصر باستان کشف شد که درون آن آکنده بود از پودری سفید رنگ! آزمایش این ماده نشان داد که شباهت زیادی بین این پودر تازه کشف شده با نانو رشته ی طلا وجود دارد. مصریان باستان به این ماده “مفکات” می گفتند و راز تهیه آن در دست راهبان مقدس بوده است.
ترکیب مفکات با حرارت می توانسته بی وزنی را بهمراه آورد و شاید راز چگونگی ساخته شدن اهرام عظیم مصر در همینجا نهفته باشد.به این نکته توجه کنید: نام تمام اشکال هندسی (چه به فارسی و چه به لاتین) مستقیما به شکل هندسی آنها اشاره می کند. مثلاً دایره از دوار بودن می گوید، مثلث از سه ضلعی بودن. اما در این بین نامی که برای شکل هندسی “هرم” در نظر گرفته شده یک استثنای عجیب است. هرم در لاتین
Pyramid ترجمه شده که از ترکیب دو کلمه ی Pyro بمعنی “آتش” و Amid بمعنی “گرفته شده” تشکیل شده است. بنابراین Pyramid یعنی Fire Begotten یا از آتش گرفته شده!!! حتی اسم عربیِ “هِرم” نیز از ریشه هُرم بمعنی حرارت و داغی گرفته شده و اشاره ای به شکل هندسی آن ندارد.

می توان خصوصیات پودر سفید طلا را به اینگونه بر شمرد:
1-      خاصیت ضد جاذبه در حرارت های بالا
2-      خاصیت ابر رسانایی در حرارت بالا
3-      اتصال کوانتومی به دیگر جهانهای موازی
Quantum Entanglement
4-      عدم مشابهت با ساختار عناصر جدول مندلیف
5-      درصورت برهم خوردن ساختار رشته ای، با نوری بسیار درخشان منفجر می شود
6-      بدلیل ساختار اتمی تک رشته ای، امکان تبدیل این ماده به مواد دیگر وجود دارد
7-      درصورت مصرف خوراکی، افزایش کارآیی مغز انسان را در دو نیمه چپ و راست بدنبال دارد
8-      در صورت مصرف خوراکی، افزایش طول عمر
DNA که متعاقباً طول عمر انسان را بدنبال دارد.
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : kimiA

 
Subject: فقر یعنی........

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
                                ******************************
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
                              *******************************
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛
                             *******************************
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
                             *******************************
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
                            *******************************
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته
                            *******************************
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
                            *******************************
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
                          ********************************
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی
                          *******************************
فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛
                          *******************************
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
                         *******************************
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
                       *********************************
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛
                      *********************************
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه

 

سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : kimiA
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : kimiA

حتما حتما ختما ادمه ی مطلبو ببینید منبع : www.AsanDownload.com



ادامه مطلب ...
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : kimiA
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : kimiA

www.AsanPic.com

جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, :: 1:19 :: نويسنده : pegah

آدمیزاد غرورش را خیلی دوست دارد

اگر داشته باشد .......

آن را از او نگیر حتی به امانت نبرید

ضربه ای هم نزنید.......

چه رسد به شکستن یا له کردن

آدمی غرورش را خیلی زیاد.....شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست دارد


    حالا ببین اگر خودش،غرورش را به خاطر تو نادیده بگیرد چقدر دوستت دارد

پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 99
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 115
بازدید ماه : 124
بازدید کل : 153503
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 619
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

 دریافت همین آهنگ

جاوا اسكریپت

hi شکل موس -->
چت روم
code --> تماس با ما
داستان روزانه

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ