lost memories من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان آخرین مطالب
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : kimiA
Where do I begin
از کجا شروع کنم ؟
برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد
The simple truth about the love she brings to me حقیقتی ساده درباره عشقی که او به من هدیه کرد Where do I start از کجا شروع کنم ؟ With her first hello با اولین سلامش She gave a meaning to this empty world of mine معنای جدیدی به جهان پوچ من داد که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کرد او قلب مرا پر کرد ... With very special things او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟! و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟ آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟ I have no answer now But this much I can say آن هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ... می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند
goftam hala k kimia rajebe ma goft mnm rajebe kimia begam.... arezu b dlmun mund i bar i masuliat bsh bedan jav gir nashe.... arezu b dlmun mund i bar vase porsesh boland beshe v ba dastash var nare arezu b dlmun mund i bar berim sar class khanum sanatgaro......dige khodet miduni base arezu b dlmun mund ie dafe sare class khanum sanatgar boland beshe v dar morede raz naharfe arezu b dlmun mund ie ruz sare 2vomia baham dava nakone tahesham bm nage solte jue to arezu b dlm mund i ruz madrese nabudam fardash nashnavam k..... سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : kimiA
میخوام خصوصیت یه سری دوستانو تو مدرسه بنویسم حال کنید پگاه : ارزو به دل ما موند یه بار موهاش مرتب باشه ارزو به دل ما موند وقتی خانم س معلم زبن میاد سر کلاس پگاه هم مخ اونو هم مخ مارو نگیره دستگاه ارزو به دل ما موند پگاه یه بار چکیده مطالب تکراری شو سر کلاس خانوم صنعتگر تکرار نکنه {اگه همه هم خوبی های تورو فراموش کردن تو خوبی هاتو فراموش نکن} ارمغان:ارزو به دل ما موند یه بار بریم ته حیاط ارمغان روی وسایل ورزشی به قول خودش میمون بازی نکنه ارزو به دل ما موند یه روز ما گوشی بیاریم مدرسه اون نیاوده باشه ارزو به دل ما موند کفشاش تمیز باشه ارزو به دل ما موندیه بار نگاش کنیم و اون در حال کندن بینی مبارکش نباشه چنان بینیشو تکون میدااد انگار پاستیل خرسیه ارزو به دل ما موند یه بار هم که شده سر کلاس ریاضی ادامس نجوه سپیده : ارزو به دل ما موند یه روز که میاد مدرسه از لحظه ی ورود در مورد شبکه ی من وتو حرف نزنه ارزو به دل ما موند یه بار صبح با سرویس بیاد ارزو به دل ما موند یه بار که نگاش میکنی سیب نخوره ارزو به دل ما موند یه بار وقتی می خنده گریه اش نگیره ارزو به دل ما موند وقتی از دست ما عصبی و ما می گیم سام خوبه سالومه خوبه شبکه منو تو عالیه نیش تا بنا گوش باز نشه بپره تو بغلت زهرا : ارزو به دل ما موند یه بار مثل ما دخترا رفتار کنه ارزو به دل ما موند یه بار حال ستایش و نگیره ارزو به دل ما موند یه بار وقتی مهدیه حرف میزنه فوشش نده ارزو به دل ما موند یه بار که پا میشیم یه مطلب علمی سر کلاس علوم بگیم اگه تکراریه وسط حرفمون نپره
*کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضا می کنند .انسان های منطقی هستند
*کسانی که بر عکس عقربه های ساعت امضا می کنند .دیر منطق را قبول می کنند و بیش تر غیر منطقی هستند .
*کسانی که از خطوط عمودی استفاده می کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند .
*کسانی که از خطوط افقی استفاده می کنند انسان های منظمی هستند .
*کسانی که با فشار امضا میکنند در کودکی سختی کشیده اند
*کسانی که پیچیده امضا می کنند شکاک هستند
*کسانی که در اضا خود اسم و فامیل می نویسند خودشان را در فامیل برترمی دانند .
*کسانی که در امضای خود فامیل می نویسند دارای منزلت هستند .
*کسانی که اسم شان را می نویسند و روی آن خط می زنند شخصیت خود را نشناخته اند
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : kimiA
گفته باشم...
من درد میکشم...
اماتو...
چشم هایت راببند...
سخت است بدانم می بینی وبی خیالی!!! •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•. قول میدهم فراموشت کنم
اما تو . . .
فقط برایم بنویس
هنوز هم با او خــــوشـــبـــخـــتـــــــی . . . ؟؟؟ •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•. این جمله را هرگز فراموش نکن:
برای دوستت دارم بعضی هامرسی هم زیاد است... شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : kimiA
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت: میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید… چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:.......... سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری کهقلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت).... شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : kimiA
اينو از اينجا براتون می نويسم : بیاین رای گیری کنیم من منتظرم هر کس بگه رایانه پسره یا دختر با دلیلش که اگه جالب باشه به مطلب اضافه میشه پی نظر یادتون نره شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : kimiA
ابتدا یك ماشین حساب آماده كنید تا با هم پیش رویم.ماشین حساب موبایل هم می شود. ۱.هفت رقم شماره ی تلفن خود را در نظربگیرید. ۲.حالا سه رقم اول آن را وارد ماشین حساب كنید.یعنی اگر تلفن شما ۱۲۳۴۵۶۷ باشد ۱۲۳ را در ماشین حساب وارد كنید. ۳.حالا این سه رقم را در ۸۰ ضرب كنید و حاصل را با ۱ جمع كنید. ۴.عدد به دست آمده را در ۲۵۰ ضرب كنید. ۵.حالا چهار رقم پایانی تلفن خود رابا عدد به دست آمده جمع كنید. یك بار دیگر چهار رقم پایانی شماره ی خود را با آن جمع كنید. ۶.عدد ۲۵۰ را از حاصل به دست آمده كم كنید. ۷.حالا حاصل را تقسیم بر ۲ كنید. حالا این شماره برای شما آشنا نیست؟ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:20 :: نويسنده : kimiA
به این لطیفه چند بار میخندید؟ پیری برای جمعی سخن میراند. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید. شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : kimiA
چرا تصویر ما در دوربین های دیجیتال متفاوت است
شما آدم خوش عکسی هستید یا خودتان را جزو انسان های بد عکس می دانید؟ تصویر بالا یک آزمایش توسط آقای ایستوود است که به خوبی نشان می دهد که این موضوع آنقدر ها هم ربطی به خوش عکس بودن یا بد عکس بودن ندارد و همه چیز زیر سر لنز دوربین ها است. این تصاویر همگی در یک شرایط نور و تنظیمات گرفته شده اند و فقط تفاوت در لنز به کار رفته بوده است. لنز ها دنیا را نسبت به چشم ما متفاوت می بینند و نور را منحرف می کنند. علاوه بر اینکه در هر لنز فاصله سوژه نقش مهمی را بازی می کند. در آزمایش آقای ایستوود تصاویر با لنزهایی از ۱۹ تا ۳۵۰ میلیمتری گرفته شده اند. در لنز های ۱۹ میلیمتری تاثیر کاملا واضح است و صورت کاملا دفورمه شده است. اما وقتی به لنز ۱۳۵ میلیمتری میرسیم به نظر میرسد بهترین نتیجه را داریم که البته این بستگی به سلیقه و نگاه افراد هم دارد. اما نکته در اینجا است که هیچ عدد مشخصی برای عکس بهتر وجود ندارد و این بستگی زیادی به آناتومی صورت هر فرد دارد که با چه لنزی زیباتر و بهتر به نظر برسد. در واقع به همین دلیل است که برخی افراد در یک زاویه به خصوص فوتوژنیک هستند و از یک زاویه دیگر یا یک دوربین دیگر خوش عکس به حساب نمی آیند جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : kimiA
لره محکم می گوزه! باباش میگه: اینو دوتاش می کردی که نه کونت پاره شه نه زهره ما بترکه! ****************************************
لره تو یه کوچه خلوت میگوزه! یه دفعه همه پنجره ها باز میشه، هول میکنه میگه: گوزیه گوز!
****************************************
قيامت ميشه، خدا ميگه: اماما و پيغمبرا برن بهشت بقيه برن جهنم.
تركه ميره تو صف اماما ميگه: منم امامم!
فرشته ها ميبرنش پيش خدا ميگن: اين ميگه من امامم.
خدا ميگه: اونو ولش كنيد بياين اين لره رو بگيرين، اومده ميگه از جاي من پاشو!
****************************************
مناجات يك لر با خدا: خدايا سي مو ماشين كه نيخري، پيل هم كه نيدي، زينه جيگول هم نيرسوني، مو ديه بنده تو نيسم، يه فكري سي خوت بكن!
****************************************
تركه مداح بوده، بهش ميگن: برو محله ي سني ها مداحي كن ولي از يزيد و معاويه و عمر و عثمان حرفي نزن.
ميگه: پس برم چي بگم؟ بگم اما حسين با موتور تصادف كرده!
****************************************
پيرزنه تو اوتوبوس هي مي گفته: ني ناي نا ناي ني ناي ناي
همه هم دست ميزدن براش. بعد يهو دست مي کنه تو کيفش دندوناشو در مياره ميگه: نياوران نيگه دار!
****************************************
خدایا باور کن که ما اونقدری که آرزو داریم، وقت نداریما! بجنب قربون دستت!
[
جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 17:56 :: نويسنده : kimiA
.................................. .................................... ..................................... .................................... .................................... ..................................... ..................................... فهمیدین |؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیدید چقدر باحال بود نظر یادتون نره دوستون دارم بوووووس پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:34 :: نويسنده : kimiA
دوست عزیز موردی نداره ، سریع صفحه رو ببند و در موردش فکر نکن ! پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:29 :: نويسنده : kimiA
خاطرات خنده دار : مامانم سر سحر رفته داداشمو بیدار کرده.
داداشم تو اوج خواب داره میره سمت در حیاط.بابام میگه کجاداری میری؟میگه سر سفره سحر دیگه.بابام میگه الاغ بیا اینجا. منم ساکت و آروم دارم میخورم.بدون مقدمه بابام میگه داداشت که امید ما بود انقدر گاو شد،لابد تو هم الان میری تو دستشویی غذابخوری،پاشو دیگه.برو گمشو،مگه نمیگم برو. از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیمعمه ام داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت.یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه! به بابام میگم تیغ اصلاح داری؟ خواهرم زنگ زده خونمون..میگه فاطیما مامان هست؟گفتم نه ..گفت بابا ؟گفتم نه..گفتم کاری داری بگو من به مامان میگم .میگه نه نمیخواد خونوادگیه.
بابام وقتی عطسه میکنه سریع میگه htc
داریم آبگوشت میخوریم ، گوشکوبو گرفتم دستم تیریپ خاطره های کودکی به بچه خواهرم میگم :
رفتیم عروسی دارم سالاد میخورم ، یه عالمه کلم و کاهو از لبو لوچم آویزونه ، همون لحظه مامانم برگشته به چندتا خانوم میگه : پسرم هستن ! حالا شما قیافه منو تصور کنین ... !
پسر همسایه بغلیمون چند روزی بود همش زیر چشی نگا می کرد انگار یه چیزی می خواست بگه !بعد چند روز اومده جلو میگه ببخشیدا چند روز هی یه چیزی می خوام بگم روم نمیشه!!!!شما کتاب فیزیک هالیدی دارین؟؟؟؟؟اگه دارین نرم بیخود بخرم!!!!!!!!!!آخه پسر همسایس ما داریم؟؟
شنفتین میگن:دیگ به دیگ میگه روت سیاه؟
برادر زادهم 6 سالشه،
مادرم روزی 10 تا میسکال داره
به مامامنم میگم : مامان اگه بگم گشنمه چی میگی ؟
میگم همیشه هم به لبخند اعتماد نکنین هاااا
فکر کنم بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست
پسر فامیلمون 3 سالشه ، خودمون رو کشتیم تا یادش بدیم اسم دوستش یاسمنه نه یا حسن !
داییم سرما خورده بود پتو انداخته بود رو سرش خالم بهش میگه : داداش تو اگه دختر میشدی میترشیدی هااا !!!
با گریه میگم مامان جواب بابا رو چی بدم تصادف کردم؟؟!!..میگه خفه شو خودت جواب باباتو چی میخوای بدی.؟؟!!!.
شوهرم اومده خونه می خواد ازم تعریف کنه قربون صدقم بره من این مطلبو خیلی دوست دارم امیدوارم شماخوشتون بیادشب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : kimiA
- دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟! نظر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! - دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ... - دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون؟! - دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدی! - دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه؟ پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 22:12 :: نويسنده : kimiA
دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن! دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن! دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی … دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟! دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار! دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟! دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟ دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی! دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن! دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟! دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل….هزار ماشالااااااا… دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا! دختر بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره! دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم! دختر بودن یعنی کجا داری میری؟! دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم! دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟! دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی! دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن! .. پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 11:43 :: نويسنده : kimiA
بچه ها یه مطلب گذاشتم مخصوص اعضا خیلی مطلب خوبیه رمز عبور اس بدید گوشیم یا بگید براتون ایمیلش کنم ادامه مطلب ... چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:48 :: نويسنده : kimiA
خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید . دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟ من : زنم دیگه پس چی ام ؟ دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟ من : نه مامانی بابا مرده . دخترم : راست میگی مامان ؟ من : آره چطور مگه ؟ دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟ من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ دخترم : دایی سعید هم زنه ؟ من : نه اون مرده ! دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟ من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام . دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟ من : از اینکه خوشگلم ، دخترم : یعنی هر کی خوشگل بود زنه ؟ من : اره دخترم دخترم : بابا از کجا فهمید مرده؟ من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد خوشگل نیست مرده ! دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟ من : آره تقریبا . دخترم : ولی بابایی که از تو خوشگل تره من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت کجاش از من خوشگل تره ؟ دخترم : چشاش من : یعنی من زشتم مامان ؟ دخترم : آره من : مرسی دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !! من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست دخترم : چی اون حرفه که الان گفتی چی بود؟ من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه دخترم : مامان من مردم؟ من : نه تو زنی دخترم : یعنی منم زشتم؟ من : نه مامان کی گفت تو زشتی؟ تو ماهی ، ولی تو الان کودکی دخترم : یعنی من زن نیستم ؟ من : چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی دخترم : یعنی چی ؟ من : ببین مامان همه ی آدما شناسنامه دارن که توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه . دخترم : یعنی منم مامانم ؟ من : اره دیگه تو هم مامان عروسکهاتی دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟ من : خوب تو هم یه مامان واقعی کوچولو برای عروسکهات هستی دیگه دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام؟ من : تو کودکی دخترم : کی زن میشم؟ من : بزرگ شدی دخترم : مامان من نفهمیدم کیا زنن ؟ من : ببین یه جور دیگه میگم . کی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی دخترم : بابا من : بابات کی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!! دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه من : نه الان رو نمی گم ، کوچولو بودی ؟ دخترم : نمی دونم من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه دخترم : کِی؟ من : ای بابا ببین مامان جون خودت که بزرگ بشی کم کم می فهمی . دخترم : الان می خوام بفهمم . من : خوب هر کی روسری سرش کنه زنه هر کی نکنه مرده دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارک زن میشی؟ من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟ دخترم : مامانم من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن دخترم : آهان فهمیدم . من : خدا خیرت بده که فهمیدی ، برو با عروسکهات بازی کن **** نیم ساعت بعد دخترم : مامان یه سوال بپرسم؟ من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها دخترم : در مورد ماهی قرمزه است . من : خوب بپرس دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟
اگه نظر ندی این دختره رو میفرستم پیشت سوال پیچت کنه چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : kimiA
هشتاد ضربه شلاق حقش بود
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:41 :: نويسنده : kimiA
عروس" چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : kimiA
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه ؟!
لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟! لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟ لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟! لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بیخیال شوی، با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه ؟! لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج، تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟! لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی میشود یا نه ؟! و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟! زیبائی در فراتر رفتن از روزمره گیهاست... چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : kimiA
بدنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم... ![]() توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟ در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم... ![]() ... توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم: میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار... ![]() توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟ در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو...سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم... من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است کسی که سخنانش نه راست است ونه دروغ،فیلسوف است. کسی که راست و دروغ بر او یکی است چاپلوس است. کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است. کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گدا ست. کسی که پول میگیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است. کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است. کسی که به خودش هم دروغ میگوید متکبر و خود پسند است. کسی که دروغ خودش را هم باور میکند ابله است. کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است. کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است. کسی که دروغ میگوید قسم هم میخورد بازاری است. کسی که دروغ میگوید و خودش هم نمیفهمد پر حرف است. کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او میخندند دیوانه است. سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 16:6 :: نويسنده : kimiA
چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد!
اما پس از چندی یک آزمایشگاه روسی به روش آزمایش آمریکاییها شک کرد و روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشت که صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخ نمود.این ماده شکل دیگری از اتم های طلا بود که بصورت یک نانو رشته (رشته ای از الکترونها که از پی هم قرار می گیرند و شکل یک تسبیح نخ شده را دارد) در آمده بود. نام علمی آنORME یا OR MUS مخفف Orbit ally Rearranged Monotonic Element می باشد. آزمایشات بعدی، اما، حیرت آورتر بودند. برای وزن کردن آن، یک پیمانه ی خالی را ابتدا وزن کردند و سپس مقدار مشخصی از این گرد سفید رنگ را درون پیمانه ریخته مجدداً وزن کردند و در عین ناباوری در تمام این توزینها، همواره وزن پیمانه+وزن گرد سفید رنگ از وزن پیمانه ی خالی “کمتر” بود! آزمایشی که چندین بار تکرار شد و همواره یک پاسخ را ارائه می داد. گویی که 40 درصد از جرم این ماده در جهان ما و 60 درصد دیگر آن در جهانی موازی با جهان ما سیر می کند. نکته ی مهم زمانی به چشم آمد که محققان، پیمانه ی لبریز از ماده سفید رنگ را حرارت دادند و مشاهده کردند کهدر حرارت بسیار بالا وزن پیمانه به سمت صفر گرم سوق پیدا کرد. یعنی “با حرارت دادن به این ماده، می توان جاذبه را دفع نمود”. ناسا با بهره گیری از این ترکیب جدید طلای بسیار ناب (The Pure Gold) توانست ماده ی جدیدی اختراع کند با نام آیروژل (AeroGel) که به خودی خود از هوا سبک تر است و فرم خالص آن می تواند در هوا شناور باشد و همچنین با حرارت دادن به آیروژل، این ماده می تواند وزنهایی بیش از وزن خود را نیز در هوا معلق نگاه دارد. ناسا از این ژل در تحقیقات گسترده ای بهره می برد. (در ویکیپدیا جستجو کنیدAeroGel ) اما چندی پیش، در “صحرای سینا” (علاقه مندان به آثار سیچین توجه فرمایند) معبدی متعلق به راهبان مصر باستان کشف شد که درون آن آکنده بود از پودری سفید رنگ! آزمایش این ماده نشان داد که شباهت زیادی بین این پودر تازه کشف شده با نانو رشته ی طلا وجود دارد. مصریان باستان به این ماده “مفکات” می گفتند و راز تهیه آن در دست راهبان مقدس بوده است. ترکیب مفکات با حرارت می توانسته بی وزنی را بهمراه آورد و شاید راز چگونگی ساخته شدن اهرام عظیم مصر در همینجا نهفته باشد.به این نکته توجه کنید: نام تمام اشکال هندسی (چه به فارسی و چه به لاتین) مستقیما به شکل هندسی آنها اشاره می کند. مثلاً دایره از دوار بودن می گوید، مثلث از سه ضلعی بودن. اما در این بین نامی که برای شکل هندسی “هرم” در نظر گرفته شده یک استثنای عجیب است. هرم در لاتین Pyramid ترجمه شده که از ترکیب دو کلمه ی Pyro بمعنی “آتش” و Amid بمعنی “گرفته شده” تشکیل شده است. بنابراین Pyramid یعنی Fire Begotten یا از آتش گرفته شده!!! حتی اسم عربیِ “هِرم” نیز از ریشه هُرم بمعنی حرارت و داغی گرفته شده و اشاره ای به شکل هندسی آن ندارد. می توان خصوصیات پودر سفید طلا را به اینگونه بر شمرد: 1- خاصیت ضد جاذبه در حرارت های بالا 2- خاصیت ابر رسانایی در حرارت بالا 3- اتصال کوانتومی به دیگر جهانهای موازی Quantum Entanglement 4- عدم مشابهت با ساختار عناصر جدول مندلیف 5- درصورت برهم خوردن ساختار رشته ای، با نوری بسیار درخشان منفجر می شود 6- بدلیل ساختار اتمی تک رشته ای، امکان تبدیل این ماده به مواد دیگر وجود دارد 7- درصورت مصرف خوراکی، افزایش کارآیی مغز انسان را در دو نیمه چپ و راست بدنبال دارد 8- در صورت مصرف خوراکی، افزایش طول عمر DNA که متعاقباً طول عمر انسان را بدنبال دارد. سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : kimiA
Subject: فقر یعنی........
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
******************************
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
*******************************
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛
*******************************
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
*******************************
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
*******************************
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته
*******************************
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
*******************************
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
********************************
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی
*******************************
فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛
*******************************
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
*******************************
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
*********************************
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛
*********************************
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : kimiA
حتما حتما ختما ادمه ی مطلبو ببینید ادامه مطلب ... آدمیزاد غرورش را خیلی دوست دارد اگر داشته باشد ....... آن را از او نگیر حتی به امانت نبرید ضربه ای هم نزنید....... چه رسد به شکستن یا له کردن آدمی غرورش را خیلی زیاد.....شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست دارد
پيوندها
|
|||||||||||||||||||
![]() |