lost memories
من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان
چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 12:59 :: نويسنده : kimiA

خسته از تمام روزمرگي ها نشسته ام و فيس بوکم را به صحبت ميگيرم

عکس دوستاني را ميبينم آنور ِ مرز هاي ممنوعه

که به کنسرت داريوش ميروند و شوق چشمشان

شبيه مشروب دستشان لبريز است

خوشحالشان ميشوم ...

آزادي را در چشم هايشان خيره ميشوم و لبخند ميزنم / تلخ لبخند ميزنم

دلم برايشان تنگ شده و چه خوب که دلشان با چيز هايي سرگرم است که

در خانه ي پدري ، جايي براي اکران نداشت

به خودم مي انديشم که درگير ِ رفتنم ...

شبيه سربازي که آنقدر از شکست مطمئن است

که فرار را به قراري که با تمام مرز هاي کشورش بسته ترجيح ميدهد

مي دانم روزي دلم براي تمام آنچه ايران است تنگ مي شود

دلم براي ميدان انقلابش و آن همه چشم خسته که از سر کار مي آيند

و چه دوست داشتني تو را آدم حساب نميکنند ....

براي کافه نادري ... که جاي قهوه بوي شعر از حواليش مي آمد

براي تمام قهوه فرانسه هاي دست چندمي که

در گودو ، تمدن ، هنر ، سپيدگاه ... خوردم و

دلم را به چشم هاي گارسونش خوش ميکردم که هميشه شکر را جا ميگذاشت

براي تمام راننده تاکسي هايي که از فشار تنهايي ، مرا به حرف ميگرفتند

و چه شيرين بود وقتي يک راننده تاکسي با تو از نيچه حرف ميزند

يا وقتي پينک فلويد ميگذارد و شروع ميکند به ترجمه کردنش

دلم براي تمام چارشنبه سوري هايش ...

که دختر همسايه ، غريبيگي هايش را براي يک شب کنار ميگذاشت

و دور آتش سرخپوستي ميرقصيديم

دلم براي دلهره ي مشروب خريدنش تنگ ميشود... که به هزار نفر رو ميزدي

آخرش چيپس و ماست و صداي هايده تو را از ديسکو هاي وگاس هم فرا تر ميبرد

براي تمام نان هايي که در کودکي ميخريديم

زنبيل به دست به خيابان ميزديم و با دوچرخه هايمان

به تمام الگانس ها پز ميداديم

براي جاده کندوان و تمام جيغ هايي که ميکشيديم و دعا ميکرديم

تمام تونل ها براي يک روز هم که شده قد بکشند

....

هرچه با خودم تقلا ميکنم ميبينم هنوز هم ترجيح مي دهم آلبوم ابي را

با بدختي بگيرم تا اينکه مشروب به دست فرياد بزنم : خلـــــــــيج رو بخون ، خليج

هنوز ترجيح مي دهم روي ميز هاي کافه نادري ،

درگير پيدا کردن ِ جاي فروغ باشم تا اينکه در شانزاليزه ،

قهوه ام را با لهجه ي فرانسوي بخورم

هنوز دلم ميخواهد راننده تاکسي برايم از نيچه بگويد و من ذوق کنم

....

هنـــــــــــوز دلم ميخواهد سيگارم را يواشکي از پدر ب شم

تا شب هايي که اعصابش /سيگار ميخواست ، با خجالت از من بپرسد :

" از جعبه سيگار ِ پسر به پدر ارث ميرسه يا نه ؟ "

هنوز دلم ميخواهد پارک پرواز بلند ترين جاي دنيا باشد ....

هنوز دلم ميخواهد تمام پارتي ها ، به پتو هاي چسبيده به پنجره مجهز شود

ميداني ؟ فقر ، يک صميميت احمقانه مي آورد ، که هيچ فلسفه اي از پس تعبير

لذتش بر نيامده

...

بايد رفتنم را به عقب بيندازم ....

من دلم هنوز گير ِ اسم کوچه هاييست که جبهه نرفته شهيد شدند

هنوز دلم پيش تخفيفيست که مادر / چانه اش را ميزد

هنوز دلم تنگ تمام اتفاق هاييست که در مرز هاي ايران ميفتد

هنـــــــــــــــوز دلم گير ِ تمام ميدان هاي شهر است که از هر فاصله اي

داد ميزنند : آزادي ...يک نفر ... آزادي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

.

.

.

اين فرودگاه هر چقدر مجهز باشد ، دلبستگي هاي مرا بلند نمي کند

آقاي راننده ... حميرا بگذار ... دربست ... تمام تهران را بگرديم

دلم نرفته ... تنگ شده براي ماندنم ...........



هومن شريفي

چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : kimiA


قبله کمی متمایل به آن طرف

پیشنماز

آمد درست زیر شبستان گل نشست

دربین آن جماعت مغرور شب پرست

یک تکه آفتاب؟ نه یک تکه از بهشت...

حالا درست پشت سر من نشسته است

"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"

افتاده از بهشت بر این ارتفاع پست

این بیت مطلع غزلی عاشقانه نیست

این چندمین ردیف نمازی خیا لی است

گلدسته اذان و من های های های

الله اکبر و... َانَا فی کُلِّ وادِ ... مست

سُبحانَ مَن یُمیت ُ و یُحیــــــــی و لا ا له

ا لّا هُو ا لــَّــذی ا خَذ ا لعهْــــدَ فی ا لَسْت

سُبحان ربِّ هر چه دلم را ز من برید

سُبحان ربِّ هر چه دلم را ز من گســــست

یک پرده باز پشت همین بیت می کشیم)

(او فکر می کنیم در این پرده مانده است

..................................................

سارا سلام... اشهد ان لا ا له ... تو

با چشمهای سرمه ای... ان لا ا له ...مست

دل می بری که... حیّ علی ... های های های

" هر جا که هست پرتو روی حبیب هست"

بالا بلند! عقد تو را با لبان من

آن شب مگر فرشته ای از آسمان نبست

باران جل جل شب خرداد توی پارک

مهرت همان شب.. اشهد ان...دردلم نشست

آن شب کبو .. (کبو).. کبوتری از بامتان پرید

نم نم نما (نما) نماز تو در بغض من شکست

سُبحانَ مَن یُمیت ُ و یُحیــــــــی و لا ا له

ا لّا هُو ا لــَّــذی ا خَذ ا لعهْــــدَ فی ا لَسْت

سبحان ربِّ هر چه دلم را ز من برید

سبحان ربِّ هر چه دلم را ز من گســــست

سُبحان ربی ا لـْـ ... من و سارا .. بحمده

سُبحان ربی ا لــْ ... من و سارا دلش شکست

سُبحان ربی ا لـْـ ... من و سارا به هم رسیــ...

سُبحانَ تا به کی من و او دست روی دست؟

زخمم دوباره وا شد و ایاکَ نستعین

تا اهدنا ا لصـْ ... سرای تو راهی نمانده است

یک پرده باز بین من و او کشیده اند)

( سارا گمانم آن طرف پرده مانده است
چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 12:6 :: نويسنده : kimiA

کاربر وبلاگید مثلا دوستای گرامی متشکرم از این که انقدر واقعا نظر میدید وقتی بهتون میگم اپ کردم پگاه تو چرا نمیای وبم؟

ارمغان......چی بگم نامردا حالا شماها خوبید یه سری ها میرم تو وبشون بهشون میگم اپ کردم نمیان وبلاگ قرن21

گلبرگ شیشه ای - عاشقانه تنها و....منم اپ نمیکنم تا همه نظر بدن بلیم

پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, :: 16:53 :: نويسنده : kimiA
فهمید دارم حسرتی، داغی، غمی ؛ فهـمید از حجــم اقیــانوس دردم شبنــــــمی فهمید می گفت یک جــایی دلم دنبال آهویی است فــال مــرا فــهمی نفــهمی مبهــمی فـهـمید این کـولی زیبــا دو مــاه از ســـال می آمد وقـتی کــه می آمد تمــام کــوچه می فهمید اوداشـت هفـــده سـال- یا کمــتر- نمی دانم مـی شد از آن رخسـار زرد گنــدمی فهمید امسـال هــم وقتـی که آمد شهــر غـوغا شد امسـال هــم وقتـی کــه آمـد عالــمی فهمید: مـو فالـگیرم... اومدم فالت بگــیرم.... هـا فهــمید دارم اضـطرابی ، ماتمـی ؛ فهـمید دستــم به دستـش دادم و از تب ،تب سردم بی آنکـه هـذیان بشـنود از مـن کمی فهمید بخـتت بلـنده... ها گلو! چشمون دشمن کور راز تــونـه گـفــتـم پریـنــو آدمــی فـهـمید هی گفت از هر در سخن ؛ از آب و آیینه از مهـره مار و طلسم و هر چه می فهمید بـا اینهـمـه او کــولی خــوبی نخــواهـد شـد هـرچـند از باران چشـمـم نـم نـمی فهمـید مــی خـــوانــد از آیـیـــنه راز مــاه را امـا یک عمـــر من آواره اش بودم، نمی فهمید
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, :: 21:59 :: نويسنده : kimiA

eleinaa:why dotn you let people see good in you؟

deimen:because when people see good thing ,they expect it i donot want to make my life by anyone expectation.

الینا:چرا نمیذاری مردم خوبی هاتو ببینن

دیمن؟چون وقتی مردم خوبی ببینن ازت انتظار دارن خوبی رو و نمیخوام زندگیمو بر پایه انتظارات دیگران بسازم

پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 91
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 107
بازدید ماه : 116
بازدید کل : 153495
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 619
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

 دریافت همین آهنگ

جاوا اسكریپت

hi شکل موس -->
چت روم
code --> تماس با ما
داستان روزانه

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ